بدبختی نویسنده نبودن و نوشتن را دوست داشتن همین است که میخواهی بنویسی، میدانی چیزی برای نوشتن هست، چیزی ذهنت را و گلویت را اذیت میکند اما نمیدانی چیست، چگونه بنویسی‌اش، از کجا شروع کنی و اصلا همه این‌ها یعنی چه.
بعد نوشتن میشود مانند پست قبلی که انگار دست کرده باشی در حلقومت و سعی کرده باشی چیزهایی را بالا بیاوری اما انگار روز‌ها چیزی نخورده بودی. فقط بزاق و اسید معده. غلیظ و بی‌محتوا.
بعد مینویسی کاش انسان کسی را برای دوست داشته شدن و کسی را برای دوست داشتن نمیخواست، کاش انسان دوست و خانواده نمیخواست، کاش انسان لال بود و ناشنوا، کاش انسان نمیبایست زندگی کند. و ننوشتن همه این‌ها ابرومند‌تر است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دبیرستان هدی ۱ آب و هوای ایجرود Jeremy ***{ محتوای الکترونیکی و آموزشی برای فرهنگیان و دانش آموزان }*** ساخت ربات اینستاگرام پاسپورت اکراین جستجوی لینک تبلیغات